... مثلا در حالی که چپ و زنان روشنفکر نشریاتی چون " زن روز " و " اطلاعات بانوان " را عملا تحریم کرده بودند، مرتضی مطهری طی سلسله نوشتارهای خود در " زن روز" نهضت های برابر خواهی زنان در غرب را رد می کرد و ایده های اسلام نسبت به زن و مناسبات جنسیتی و خانوادگی را تبلیغ و ترویج می نمود. هم زمان با او علی شریعتی در کنار نفی زن غرب زده، فاطمه را معرفی می کرد ( توحیدی، 1996، ص 129 ).

از این جاست که می بینیم رشد شیعه گرایی به عنوان جنبش سیاسی مدرن جدی، در بستر سیاست های ضد شاهی انقلابی، عامل مهمی در اتخاذ ایده های شیعی  درباره زنان در بستر انقلاب بود که زمینه مناسبی برای مواجه جدی اولیه با فمینیست های سکولار ( هم چون فمنیست دولتی و سوسیالیست ) توسط اسلام سیاسی فراهم کرد. برای اولین بار، فعالیت اسلامی گزینه سیاسی مهمی برای زنان ایرانی و بسیاری از زنان نسل جوان بود که کاملا با فمنیسم دولتی بیگانه بودند. چراکه اولا ادعای دولت پهلوی درباره آزادی زنان از جهت سیاسی نامطلوب بود.و ثانیا مخالفت ناسیونالیستی نتوانسته بود سیاست جنسیتی بدیلی برای آن چه دولت می گفت ارائه کند و بدیل سوسیالیستی آن فقط اقلیتی از زنان را جذب می کرد. در نتیجه اعتراض برای مسائل زنان در اختیار جبهه اسلامی قرار گرفت(Paidar, 1996a ).

به تدریج با جدی شدن الگوی زن مسلمان و مبارز، حجاب جایگاه خاص و ابزاری سیاسی برای مبارزه می شود تا جایی که در بین تعدادی از زنان دانشجو تمایلی در جهت بازگشت به چادر یا پوشش لباس به سبک جدید که عبارت بود از یک روسری عریض که مو ها و پیشانی را می پوشاند و یک مانتو بلند تا پایین زانو، شلوار های گشاد، که اغلب به رنگ های ساده بودند، به وجود آمد، لباسی که به صورت اونیفورم زنان مجاهد خلق در آمده بود. بعضی از دانشجویانی که این لباس جدید و یا چادر را بر تن می کردند واقعا مسلمان بودند و بعضی دیگر صرفا جهت نشان دادن اعتراض خود علیه رژیم شاه حجاب می گذاشتند(کدی، 1369، ص 347). بسیاری از این فعالین ایرانی چه زن و چه مرد، حجاب را بخشی از روبنا یا پدیده دست دومی می دیدند که فقط فمینیست های غربی یا کمی از روشنفکران زن ایرانی را می آزرد. توجه مستقیم باید نجات کشور از دست رژیم شاه و حمایت های امپریالیستی آن باشد. بنابراین متناقض از آن چه فمینیست های غربی فکر می کردند، بسیاری از زنان حتا غیر مذهبی، غیر سنتی ها و زنان با تحصیلات عالی، حجاب را به عنوان سنبلی از همبستگی و مخالفت با شاه برگزیدند ( Tohidi، 1991، ص 251 ). تفکیک جنسی فضاها نیز یکی از وجوه مبارزه بود. حداقل در بیش تر از یک مورد دیده شد که دانشجویان زن مسلمان برای جدا کردن کلاس ها و سالن های غذا خوری زن ها از مردها تظاهرات کرده، و بنابر پاره ای از گزارشات گاهی دیده می شد که استادان یا مسئولین دانشگاه از ورود دختران چادری به کلاس ها و یا جلسات امتحان خودداری می کردند( کدی، 1369، ص 364 ).