موج نوین سکولارزدایى
چند سال پیش، اولین جلد از مجموعه بهاصطلاح «پروژه بنیادگرایى»(1) را روى میز کار خود دیدم. پروژه بنیادگرایى تحت سرپرستى و ریاست مارتین مارتى،(2) مورخ مشهور تاریخ کلیسا در دانشگاه شیکاگو به مرحله اجرا درآمد و بودجه آن را بنیاد مک آرتور(3) تأمین مىکرد. روزى این سؤال را از خود پرسیدم که بنیاد مک آرتور چه توجیهى براى تخصیص بودجهاى چند میلیون دلارى به مطالعه و بررسى بنیادگرایان دینى دارد؟ دو جواب به ذهن متبادر شد. جواب اول: بنیاد مک آرتور داراى تشکیلاتى پیشرو است و بنیادگرایان را افرادى ضد پیشرفت تلقى مىکند؛ لذا این بنیاد، با انجام این پروژه، به شناخت دشمنان خود مىپرداخت. اما جواب جالب توجه دیگرى نیز وجود داشت: «بنیادگرایى» پدیدهاى عجیب است که درک آن مشکل است و هدف از انجام این پروژه، تعمق در این دنیاى بیگانه و درک هر چه بیشتر آن بود. اما بنیادگرایى براى چه کسانى دنیاى عجیبى تلقى مىشود؟
