هر چند رژیم پهلوی وضعیت زنان را در تحصیل، بی حجابی و حق رای پیش برد اما فعالیت آن در زمینه خانواده نسبتا محدود ماند. اصلاحات پهلوی فراتر از قانون گذاری قانون شیعه و سنی درباره زنان و خانواده به عنوان قانون مدنی 1317 نرفت و صرفا  با وضع " قانون حمایت از خانواده " سال 1346 و 1353 تلاشی به منظور محدود کردن قدرت مرد در خانواده صورت گرفت ( Paidar, 1996a  ). در این قانون که دولت تا حدودی تحت فشار سازمان زنان به تصویب رساند تغییرات مهمی در زمینه ازدواج، طلاق، و قوانین خانواده که تا آن زمان دقیقا بر مبنای شریعت و قرآن قرار داشت،  صورت گرفت. برای آن که قانون جدید نیز صورت اسلامی خود را حفظ نماید، از یکی از موارد حقوق شیعی ( و بعضا سنی ) در آن استفاده گردیده بود که مطابق آن بعضی حقوق برای زن ها فراهم آمد، از آن جمله که مرد نمی توانست بدون رضایت همسر اول خود همسر دیگری انتخاب نماید. برحسب قانون جدید، مردها دیگر نمی توانستند همسران خود را به طور یک جانبه طلاق دهند، بلکه باید دعاوی خود را از طریق دادگاه پیش می بردند. در این مورد زن و مرد از حقوق متشابهی برخوردار بودند. هم چنین حضانت از اطفال که طبق قوانین اسلامی پس از این که طفل به سن معینی رسید به پدر واگذار می گردید، از این پس باید توسط دادگاه و به حسب صلاحیت زن و مرد تصمیم گرفته می شد ( کدی، 1369، ص 271). با این حال، رژیم پهلوی مخالف استقلال زن در خانواده و حضور مستقل آنان در عرصه عمومی بود و این امر بر منطق سازمان های زنان که حمایت دولتی داشتند تاثیر گذاشت که همه را مطمئن می ساخت زندگی زنان چه در درون و چه بیرون خانواده زیر کنترل سیستم مردانه است ( Paidar, 1996a  ). به علاوه، حرکت هایی که رژیم شاه در زمینه مدرن نمودن لباس، آموزش و کار کردن زنان کرده بود، و بیش تر نیز روی طبقات متوسط و یا بالا ی زنان تاثیر می گذاشت، الزاما مورد موافقت اکثریت زنان ایران نبود، و یا حتا به وسیله آن ها احساس نشده بود. این در حالی بود که ورود زنها به عرصه کار در کارگری کارخانجات و یا کارگاه های فرشبافی تجاری بر فشاری که از نظر کاری بر گروه آن ها بود می افزود ( کدی، 1369، ص 363 ). در این دوران است که مسئله حجاب با دیگر به عنوان موضوعی مهم برای زنان ایرانی خود را نشان می دهد که می تواند به عنوان ابزاری سیاسی مورد استفاده قرار گیرد. همان طور که اشاره شد کشف حجاب اجباری توسط رضاشاه، دوگانگی پرشکافی را در وضعیت زنان ایران پدید آورد. زنانی که حجاب داشتند اغلب از خانواده های شدیدا سنتی شهری خرده بورژوا، از تجار بازاری و انجمن های آن ها، دست فروش ها و دیگر تولید کنندگان و توزیع کنندگان مستقل سنتی بودند. تحت تاثیر فرایند صنعتی شدند زنان به تحصیلات بالاتر و مشاغل دولتی جدید دست رسی پیدا می کنند؛ مشاغلی مانند معلمی، پرستاری. این زنان در خانواده های بازاری و تجار تربیت شده اند که سنت های اسلامی و ارزش های آن بسیار قوی تر از حد معمول برگزار می شود و مورد باور است. آن چه که می توان تحت عنوان " جامعه پذیری اولیه  " درک کرد. از کودکی با مفهوم اصلی آن چه نقش شان بود و آن چه الگوهای رفتار و ارزش های اسلامی مناسب بود، بزرگ شده اند. البته این امر حجاب را شامل می شود. اما مهم تر از آن جدایی زن و مردان است و حفظ زنان در خانه. زمانی که زنان جوان این خانواده ها به دانشگاه رفتند و اشتغال را آغاز کردند در بیمارستان ها و ادارات دولتی، همه این ارزش های سنتی و مفاهیم تحت حمله روزمره از سوی محیط " بیگانه " بود. جایی که زنان و مردان مختلط می شدند. حجاب نداشتند و گاهی بر اساس آخرین مدهای اروپایی لباس می پوشیدند. زنان اغلب میان پذیرفتن هنجارهای خانوادگی و پیروی از محیط جدید می ماندند. آن ها نمی توانستند خانه را بی حجاب ترک کنند. هم چنین معمول نبود که تا نزدیک محل دانشگاه یا محل کار با حجاب بروند، پس آن را به روسری بزرگ تغییر دادند ( Tabari، 1980، صص 23 و 24 ). این پارادوکس مورد تجربه این زنان زمینه ساز احساس نیاز برای ارائه الگویی از زنانگی شد که پاسخ گوی زنان متدین جدید جوان باشد. از این روست که می بینیم مدل های سنتی زنانگی توسط ایدئولوگ های اسلام گرای مخالف هم چون مطهری و شریعتی تقویت شدند. فاطمه دختر پیامبر و همسر علی مظهر معنویت و طاعت بود و زینب خواهر حسین سنبل زنی مبارز، ستیزه گر، سخن ور در جمع. این الگوهای نقش، درحالی که در نمایشات سیاسی اصلاح شده بازمعرفی می شد، هویت و مکانیزم دفاعی بسیار ضروری را برای زنان فراهم می کرد. در این شرایط و با وجود فاکتورهای قبلی که گفته شد، روحانیت فضایی برای هدایت کردن اعتراض زنان به سمت نهضت اسلامی اصول گرا یافت( Tohidi، 1991، ص 251 ). این اعتراض اسلامی درباره زنان شامل پس زدن " غربی شدن " و استثمار زنان به عنوان " ابژه جنسی "  که در نتیجه وابستگی فرهنگی و اقتصادی ایران به غرب دیده می شد، بود. به جای آن، زنان به پوشش دادن به مدل شیعی زنانگی متمایل شدند که " اقتدار " و " استقلال  " را بازنمایی می کرد و بر نقش دوگانه زن به عنوان مادران و انقلابیون تاکید داشت. این مدل مورد باور گروه های وسیعی از زنان مذهبی و سکولار قرار گرفت چرا که این الگو آزادی سیاسی، برابری اقتصادی، عدالت اجتماعی و کمال فرهنگی و تحقق شخصی را وعده می داد و اسباب مشارکت توده زنان را در انقلاب 1979 فراهم آورد( Paidar, 1996a  ). توجه به این نکته مهم است که زنان اقشار متوسط شهری نسبت به زنان کارگر از کمیت و سواد و آگاهی بالنسبه بیش تری برخوردار بودند، بنابراین خیلی سریع تر و وسیع تر از زنان کارگر و عمدتا به دلایل سیاسی و فرهنگی و نه اقتصادی، به مبارزات سیاسی پیوستند.چرا که مسئله بحران هویت برای این دسته از زنان حدت و جدیت بیش تری داشت و تعداد زیادی از همین زنان بودند که مجذوب نهضت منزه طلبی اسلامی و الگوی زن مسلمان گشتند. در حالی که نیروهای انقلابی چپ با زبان ومقالی غیرقابل فهم برای توده ها، آن هم تنها در مورد زنان کارگر، در چهارچوبی کلیشه ای  و مجرد و البته به ندرت به " مسئله زن " می پرداختند، ایدئولوگ های نهضت اسلامی درست آن بخشی از زنان را مخاطب خود قرار داده بودند که بعد ها نیروهای فعال و صفوف اول تظاهرات و نمایش های اعتراض را تشکیل می دادند. روحانیت و ایدئولوگ های نهضت اسلامی با زنان طبقه متوسط شهری، خاصه بخش سنتی آن و نسل جوان این بخش از طریق مساجد، حسینیه ها، جلسات خانگی، نوشته ها و حتا مجلات رسمی قابل دسترس زنان، تماس بر قرار کرده بودند. مثلا در حالی که چپ و زنان روشنفکر نشریاتی چون " زن روز " و " اطلاعات بانوان " را عملا تحریم کرده بودند، مرتضی مطهری طی سلسله نوشتارهای خود در " زن روز" نهضت های برابر خواهی زنان در غرب را رد می کرد و ایده های اسلام نسبت به زن و مناسبات جنسیتی و خانوادگی را تبلیغ و ترویج می نمود. هم زمان با او علی شریعتی در کنار نفی زن غرب زده، فاطمه را معرفی می کرد ( توحیدی، 1996، ص 129 ).
منابع:

 توحیدی ، نیره ( 1996) . فمینیسم ، دموکراسی و اسلام گرایی . لوس انجلس : کتاب سرا . 

کدی ، نیکی (  1369 ) ریشه های انقلاب ایران . ترجمه عبدالرحیم گواهی ، تهران : انتشارات قلم .
 
Paidar , Parvin ( 1996a) .Feminism and Islam  in Iran . in Deniz Kandityoti . Gendering the Middle East . Tauris : IB .
 
Tabari, Azar (1980). The Enigma of Veiled Iranian Women. In Feminist Review, vol. 5, pp19-31.

 Tohidi , Nayereh( 1991). Gender and Islamic Fundamentalism. Feminist Politics in Iran. In C. Mohaty and A. Russo (ed.) Third World Women and the Politics of Feminism. United Stated: Indiana University Press.
/*]]--> /*]]-->