دوره رضا شاه و زنان2
کشف حجاب!
مسئله رفع حجاب نیز از مباحث بسیار بحث برانگیز زنان در این دوره بود. یکی از برنامه های کانون بانوان، رفع حجاب از زنان بود ( آبراهامیان، 1383، ص 179 ). در سال 1315 پوشیدن چادر ممنون اعلام شد و به زن ها دستور داده شد که لباس های سبک غربی بپوشند( کدی، 1369، ص 169 ). کشف حجاب پدیده ای بی سابقه نبود بلکه در 10 سال اول حکومت رضا شاه حجاب مسئله ای بود که در نوشته ها و آرای مخالفان و گروه های مستقل و یا مخالف، مورد انتقاد واقع شده است ( صادقی، 1384، ص 47 ). اما شیوه و انگیزه های کشف حجاب توسط رضا شاه و چه گونگی به وجود آمدن روز 17 دی به عنوان روز " آزادی زنان " خود زمینه ای را فراهم کرده بود که نیروهایی از اپوزیسیون بتوانند بی حجابی و آزادی زن را با دیکتاتوری سلطنتی و طرح های استعماری گره بزنند ( توحیدی، 1996، ص 104 ). کشف حجاب اجباری و قیم مابانه، آن هم از طرف یک دولت مستبد کمک چندانی به آشکار شدن نقش سیاسی چادر در عرصه مناسبات جنسی و دیدگاه عمومی نسبت به زن، نکرد، بلکه چادر را به مثابه ابزاری سیاسی به عرصه عمومی و قدرت دولتی کشاند ( توحیدی، 1996، ص 105 ) بدین سبب است، امروز بسیاری شک دارند که تصویب قانونی راه حل مفیدی برای امر حجاب باشد( کدی، 1369، ص 169 ). از این رو، مطالعه در تاریخچه کشف حجاب، انگیزه های حکومت رضا شاه و خاصه شیوه پیاده کردن آن و عکس العمل مردم در آن دوره بازگو کننده بسیاری نکات ظریف در روان شناسی اجتماعی و سیاسی مسئله شدن زن و خاصه سیاسی شدن چادر یا حجاب در ایران است ( توحیدی، 1996، ص 104 ).
در واقع سیاست کشف حجاب رضا شاهی دربردارنده دو بعد هم زمان بود که اغلب فقط درباره یکی از آن ها یعنی رفع پوشش اظهار نظر شده است و دیگری یعنی تعهد رژیم در مراوده و اختلاط زنان بدون پوشش و مردان در رستوران ها، هتل ها، خیابان ها، مهمانی ها و سایر مکان های عمومی مورد غفلت واقع شده است ( صادقی، 1384، ص 50 ).
هم چنین کشف حجاب منجر به آن شد که میان زن سنتی و زن مدرن تمایز و شکافی عمیق ایجاد شود که سیاست های پهلوی دوم نیز آن را شدت بخشید. در توضیح این ادعا صادقی به خوبی بیان می کند که
گفتمان کشف حجاب گفتمانی مبتنی بر قدرت بود که بی حجابی را با آزادی، قدرت و پیش رفت و تمدن مرتبط ساخت و حجاب را با ضعف، عقب ماندگی و رکود. زنانی که محجبه نبودند، با قرار گرفتن در این مناسبات از اقتدار بیش تری برخوردار می شدند و آنان که مجبور بودند خارج از مناسبات قدرت واقع شوند، در معرض سرکوب واقع می شدند. در بستر این مناسبات، زنان غیر محجبه در جایگاهی واقع می شدند که نسبت به زنان محجبه از اقتدار بیش تری برخوردار می شدند، آنان را تحقیر می کردند و عقب مانده و بی تمدن می خواندند. گفتمان کشف حجاب قهر آمیز، موجب ایجاد شکافی در زنان ایرانی شد که هر دو سویه این رابطه را به نحوی ناچار از تطبیق خود با سیستم سیاست های مدرنیزاسیون کرد و زنان محجبه را محروم از امکاناتی چون تردد در اجتماع، تحصیل و آموزش و کسب معارف.... در این گفتمان، توانمند سازی و آزادسازی زنان و پیش رفت و ترقی همه آنان در اولویت قرار نداشت. زیرا اولا هیچ نوع بستر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برای تساوی زنان و مردان وجود نداشت و ثانیا در عمل به ابژه شدن بیش تر زنان انجامید( صادقی، 1384، ص 53 ).
تحمیل بی حجابی و به ویژه تعهد دولت در اختلاط قهر آمیز زنان و مردان، جامعه را دچار شکاف کرد. بخش زیادی از قشر سنتی که با این پدیده مخالف بودند، مانع از حضور دختران خود در خارج از خانه شدند و در نتیجه بسیاری از زنان متعلق به طبقات مذهبی به خاطر سیاست های دولتی از تحصیل و تربیت و حتا بهداشت فردی محروم شدند ( Hoodfar، 1993 و کاتوزیان، 1368، ص 173 ).
کشف حجاب در واقع بیش ترین از آن جهت حائز اهمیت است که به پیدایش گفتمان جدیدی درباره بدن، جنسیت و زنانگی انجامید، و گرنه صرف پوشش از سر و صورت نمی تواند گویا باشد. چنان که در بسیاری از مناطق روستایی ایران، اقتضائات معیشی و سهم عمده زنان در تولید کشاورزی در گذشته و حال، مسئله پوشش را تحت الشاع قرار داده است. گفتمان کشف حجاب، در قالب شهر نشینی مطرح شد و مخاطبان آن نیز زنان شهری بودند. در این گفتمان، ارزش های زندگی شهر نشینی جا به جا شد. در گفتمان پیشین پوشش هر چه موقعیت و مرتبه ی اجتماعی زن شهرنشین بالاتر بود، می بایست کم تر در انظار ظاهر شود. از همین رو زنان ممتاز " مخدره " نامیده می شدند. پرده نشینی زن، هر چند امروز حاکی از محدودیت است، در واقع پیش از کشف حجاب حاکی از امتیاز در کسب مقام و موقعیت اجتماعی ممتازی بود که زنان غیر پرده نشین از آن بی بهره بودند. این موقعیت با وابستگی زن به مرد تعریف می شد. بنابراین زنان پرده نشین نسبت به دیگر زنان، از موقعیت و مرتبه و شان اجتماعی بالا تر و در نتیجه از قدرت بیش تری بر خوردار بودند. در گفتمان کشف حجاب، تغییری عمده در این نظام ارزشی پدید آمد. دیگر زن نامرئی و مخدره ممتاز در سلسله مراتب اجتماعی نوین دارای شان و مرتبه ی اجتماعی محسوب نمی شد، بلکه با جا به جا شدن سلسله مراتب قدرت اجتماعی، این بار زنان مکشوفه از این امتیاز برخوردار شدند و زنان محجبه به پایین ترین رده ی دست یابی به امتیازات اجتماعی رانده شدند. با این حال صرف رفع پوشش تضمینی برای دست یابی به قدرت نبوده است. بلکه در گفتمان کشف حجاب، متمایز کردن خود با " زنانه بودن " به معنای مکشوفه بودن، فراگرفتن حقوق مشاطگی، جلوه گری نوع خاصی از ظرافت رفتاری و آدابی و طنازی و هم چنین آمادگی و شور و شوق برای انجام وظایف مادری و همسری و از همه مهم تر پذیرش ساختار سلسله مراتب اجتماعی، جنسیتی بوده است.
بنابراین کشف حجاب، گفتمانی شامل مجموعه ای از تمامی عناصر فوق است.لذا کشف حجاب، جابه جایی در قدرت و هنجاهای مبتنی بر قدرت است که با بازتعریف از زنانگی همراه بوده است. غلبه و تسلط این گفتمان بر گفتمان پیشین مرهون دو چیز است. 1- مدرنیته و مترادف ایرانی آن یعنی تجدد 2- رو به قهر آمیز دولت ناسیونالیست. در مدرنیته این تفکر شکل گرفت که شان و مرتبه اجتماعی زن به حضور او در اجتماع و مرئی شدن و تحرک وابسته است ؛ اندیشه ای که در مدرنیته ی غربی ریشه در خیزش بورژوازی و از میان رفتن سلسله مراتب فئودالی دارد. حال آن که گفتمان پوشش سنتی بر عدم تحرک و ایستایی ( فیزیکی و اجتماعی ) و مستوره بودن مبتنی است. تحرک و مرئی بودن هر دو بخشی از سیاست های مشرف بر حیات در عصر مدرن اند. اندیشه ی مرئی شدن زنان در ایران به مدرنیته به سبک ایرانی با " تجدد " باز می گردد که با شکل گیری ساختار جدید ملت و دولت- ملت مبتنی بر ایده های ناسیونالیستی مصادف بوده است. از این رو در این گفتمان، بازتعریف " زنانگی" برخلاف مدرنیته غربی که با خیزش بورژوازی مرتبط است، با نظام افکار و اندیشه های ناسیونالیستی پیوند می خورد ( صادقی، 1384، ص 140-142 ).