سیاست های رضا شاهی چه در سطح اصلاح اجتماعی وچه در سطح سرکوب گری به طور خاص مشمول زنان نیز شد به طوری که پایدار بر این عقیده است که  تاثیر ظهور دولت به عنوان عامل اصطلاح اجتماعی به مراتب در توسعه فمینیسم ایرانی اوایل قرن مهم تر بود(Paidar، 1996a ). و به مراتب سیاست های سرکوب گرانه او فقط دامنگیر مخالفان مرد نبود، بلکه درباره زنان نیز اعمال شد. در 1310 بسیاری از احزاب کمونیست و سوسیالیست مخالف دولت و حتا سازمان ها و گروههایی که مدافع دولت رضاشاه بودند، ملغی اعلام شدند. انجمن های زنان نیز تعطیل اعلام شد و بسیاری از مخالفان مستقل زنان تبعید شده یا به زندان افتادند. نشریه هایی چون انجمن نسوان وطنخواه، پیام سعادت زنان در رشت، بیداری زنان، زنان ایران، عالم نسوان و سایر نشریات مستقل زنان تعطیل شدند و گردانندگان آن تبعید و به زندان افتادند (Paidar، 1996b، ص  102 به نقل از  صادقی، 1384، صص 56-57 ). 

در این دوران گفتمان تجدد و ناسیونالیسم به یک ایدئولوژی برای نظام حاکم تبدیل شد و برخی خواسته های زنان در چهارچوب آن ایدئولوژی نیز جای می گرفت. تجدد و مدرنیسم  که قبل از این دوران به عنوان نوعی اندیشه و سبک زندگی اجتماعی در جامعه و در بین گروه های مختلف از جمله زنان جاری بود با روی کار آمدن رضا شاه به ایدئولوژی تجدد تبدیل شد و حاکمیت با از آن ِ خود کردن تجدد و قرار دادن آن در ساختار سیاسی و با ابزار سرکوب و نه ترویج، آن را به ایدئولوژی خویش تبدیل کرد. از این رو جایگاه خود را به گونه ای تغییر داد که هیچ گروهی مستقل از حاکمیت، پس از آن به درستی نمی دانست با آن گروه چه نسبتی می تواند برقرار کند.

فمنیست های این نسل نیز نسبت خود را با تجددی که چند سال قبل بر بستر آن حقوق زنان را مطرح می ساختند تا حدود زیادی، گم کردند و از این رو گویی مجددا باید در برابر آن دست به انتخاب می زدند که نتیجه آن خدشه وارد شدن به همگرایی فمنیست های نسل اول بود. از این رو سه راه پیش روی فمنیست های این دوره وجود داشت : ا- استفاده از همین نوع تجدد دیکته شده. 2- مخالف با تجدد 3- انفعال در برابر آن. در واقع بخشی از فمینیست ها با توجه به شرایط سیاسی آن دوران مجبور به تغییر رویه شدند و خواسته ها و روش حرکت شان را نیز باتوجه به شرایط جدید تغییر دادند. با توجه به بسته بودن فضای سیاسی تلاش کردند تا برای ماندگاری، در شکل رسمیت یافته تری حرکت کنند. بنابراین در این دوران شاهد افزایش کارهای خیریه ای و گسترش فرهنگ و آداب و رسوم زندگی مدرن شهری یعنی بر فعالیت های خیریه ای و فعالیت های اجتماعی هم گام با دولت و کم تر انتقادی متمرکز می شود( احمدی خراسانی، 1386، ص 103 و 104 ).

اصلاحات رضا شاهی در حوزه زنان نیز چند پهلو و مناقشه برانگیز بود. گروهی بر این باورند  آزاد سازی نسبی زنان ایرانی یکی از مهم ترین تغییراتی بود که در طول حکومت رضا شاه به وقوع پیوست. بر این اساس  یک نهضت رو به رشد زنان که از اوایل قرن 20 شروع شده بود، و غرب گرایی طرز زندگی  طبقات متوسط و بالای اجتماعی، به همراه ورود زنان در مشاغلی از قبیل کار در کارخانجات، پرستاری، و آموزش، تا حدی به  سست نمودن محدودیت ها و قیود سنتی زنان کمک نمود( کدی، 1369، ص 169  ).  این تحولات  در خلال دهه 1310 صورت گرفت بدین شکل که  درسال 1313 رضاشاه از ترکیه دیدار کرد و به شدت تحت تاثیر برنامه های مصطفی کمال آتاترک و ایدئولوژی کمالیسم در ترکیه قرار گرفت. در ترکیه مطابق قانون 1926، حجاب به عنوان پوشش رسمی ملغی شد. زنان حق رای به دست آوردند و نیز توانستند حق طلاق کسب کنند. با این همه و به رغم آن که برخی تصور می کنند که آتاترک در ترکیه نیز بی حجابی را اجباری کرد، به هیچ رو چنین نیست و ایران اولین کشوری بود که رفع حجاب اجباری در آن صورت گرفت ( کدی، 1369، ص 169  ). پس از بازگشت از ترکیه، رضا شاه با فرا خواندن زنان تحصیل کرده در 1315، " کانون بانوان " را تشکیل داد و دخترش شمس پهلوی را در راس آن قرار داد تا اصلاحات خود در زمینه زنان را عملی کند ؛ آنچه که در چند حوزه عمده تحصیل، اشتغال، حجاب و قانون مدنی به چشم می خورد.در پی این اصلاحات بود که  موسسات آموزشی به ویژه دانشگاه تهران درهایشان را به روی دختران و پسران باز کردند. اماکن عمومی مانند سینما ها، کافه ها و هتل ها در صورت تبعیضی قائل شدن بین زن و مرد می بایست جریمه های سنگین پرداخت کنند ( صادقی، 1384، ص 49 ).

اصطلاحات آموزشی در سالهای 1304   - 1309 آغاز شد. قبل از این تاریخ برخی از مدارس متعلق به هیئت های تبلیغ خارجی و نیز مدارس پراکنده ای به همت برخی از فعالان متجدد از جمله رشیدیه و دولت آبادی ایجاد شده بودند. اما فعالیت این مدارس در بسیاری موارد در دوره ی پیش با مشکلات زیاد همراه بود. و با آن ها برخورد می شد. رژیم رضاشاه تحصیلات بانوان را تشویق می کرد، اما با این وجود تعداد پسرانی که درس خواندند سه برابر بیشتر از دختران بود و بودجه ای که مصرف امر آموزش می شد، 4% کل بودجه دولت را تشکیل می داد. این بودجه اختصاص به مناطق شهری و کودکان طبقات مرفه داشت. در روستا ها و مناطق روستایی و غیر روستایی هیچ آموزشی وجود نداشت ( کدی، 1369، ص 169  ) و دختران بر خلاف پسران از بودجه های تحصیل از خارج از کشور بی بهره بودند. در 1309 تعداد 16328 دختر  در مدرسه درس می خواندند و 9732 دختر در مکتب خانه و به روشی سنتی. در 1315 /1936 تعداد اندکی از دختران وارد دانشگاه تهران شدند و عده اندکی نیز با بودجه خصوصی به خارج رفتند. مخالفت دولت با اعزام دختران دانشجو به خارج از کشور موضوعی بود که مورد انتقاد مخالفان امور زنان قرار گرفت. در 1930 تعداد مدارس دختران 73 و تعداد مدارس خصوصی 145 مورد بود (Paidar، 1996b، ص 108).  تحصیل زنان هر چند در مقایسه با قبل از نرخ بالایی برخوردار بود، اما هیچ کدام از زنان تحصیل کرده وارد رده های تصمیم گیری سیاسی نشدند ( صادقی، 1384، ص 64 ). با این حال تحول عمده ای درباره وضعیت تحصیل و اشتغال زنان طبقه متوسط و بالا صورت گرفت.

در همین زمان، رژیم استخدام زنان را نیز آغاز کرد (Paidar، 1996b، صص 108و  109. ) گرچه سیاست رژیم در اشتغال زنان، دارای دو محدودیت بود : نخست آن که اکثر زنان در شغل های پایین و عمدتا به عنوان معلم و پرستار و یا به عنوان تایپیست، مترجم و نظایر آن استخدام می شدند( صادقی، 1384، ص 63 ). و ثانیا دستمزد آنان در این موارد نصف دستمزد مردان بود.مثلا با آن که  دستمزد زن ها در کارگاه نیز افزایش یافت( کدی، 1369، ص 169  ) اما هنوز دستمزد زنان معلم نصف دستمزد مردان بود (Paidar، 1996b، صص 108و  109 ). البته زنانی که در رشته های فرش بافی و یا پارچه بافی مشغول به کار بودند احتمالا وضعشان بدتر شده بود ( کدی، 1369، ص 169  ). برخی از زنانی که توانستند به هزینه خود در خارج از ایران تحصیل کنند به ایران باز گشته و در دانشگاه مشغول به تدریس شدند. در 1315 در ازای هر صد مرد، حدود 19 زن به استخدام دبیرستان های دولتی در آمده اند و این رقم در سال بعد نیز تغییر محسوسی را نشان می دهد.  در 1315، تعداد مردان شاغل حدود 5 برابر زنان است و این رقم از 1315 تا 1322 با وجود زنان شاغل در مقایسه با مردان تغییر محسوسی را نشان نمی دهد. این ارقام بیانگر آن است که سیاست های رژیم در مورد اشتغال مبتنی بر ترجیح کمی و کیفی مردان نسبت به زنان بوده است. این مسئله با درنظر گرفتن افزایش تعداد زنانی که از تحصیلات برخوردار می شدند، چشم گیرتر خواهد بود. هم چنین اشتغال زنان در رده های شغلی بالاتر در مقایسه با مردان، تفاوت زیادی را به نمایش می گذارد. زیرا در سال 1315 در ازای هر دو مرد حدودا یک زن در شغل های آموزشی شاغل بوده است ( صادقی، 1384، ص 63 ).