ننه ش می گه زهرمار
باباش می گه چادر سیاه سرش کن
از خونه بیرونش کن »
دلم برای کلاغه می سوزد . هنوز نمی دانم چرا ننه ش می گفت « زهر مار » . باباش می گفت « چادرسیاه سرش کن» و چرا می خواستند از خانه بیرونش کنند ؟آن هم نه برای زندگی . برای مردگی ، پیچیده در کفنی سیاه !
+ نوشته شده در بیست و دوم مهر ۱۳۸۶ ساعت ۲:۱۸ ب.ظ توسط زلف آشفته
|