تئوری دیدگاه فمنیستی
تئوري ديدگاه در دهههاي 1970 و 1980 به عنوان يك فمينيسم انتقادي پديد آمد و درباره روابط بين توليد دانش و اعمال قدرت نظريهپردازي كرد. نظريه ديدگاه فقط يك تئوري تبيين كننده نبود بلكه يك روش يا نظريه روش (متدولوژي) بود كه به سوي تحقيق فمينيستي رهنمون ميشد (Harding, 2004).
این تئوری با این هسته شناخت شناسی آغاز می کند که شناخت مبتني بر وضعيت است. شناختي كه به چشماندازهاي جزئي فاعل شناخت بر ميگردد. اين امر متوجه اين است كه چه گونه افراد ميتوانند (ممكن است) يك چیز (Object) مشابه را به شيوههاي مختلف بفهمند كه در واقع بازتاب روابط متمايزي است كه در آن واقع شدهاند. از جمله اين وضعيتها (موقعيتهاي ) اجتماعي ميتواند جنسيت باشد. در نتيجه تجربه موقعيتهاي مبتني بر جنسيت مختلف كنشگران داراي شناختهاي مبتني بر جنسيت ميشود. شناختهاي مبتني بر جنسيت رابطه تنگاتنگي با ارزشها، علايق، عواطف و ايستارهاي افراد دارند. يعني ارزشهاي مردان و علايقشان و نيز عواطفشان تحت تاثير جنسيتشان از زنان متفاوت ميشود. آن چه انتقاد تئوريهاي فمينيستي را بر ميتابد، تشخيص ارزشها و علايق مردانه به عنوان ارزش و علايق غالب است كه منجر به مرد محوري آنها ميشود و شناختهاي زنانه را ناديده ميگيرد.
در واقع جامعه در جريان موقعيتهاي انتسابي ويژگيهايي را به دو جنس انتساب ميكند و سپس به ستايش ويژگيهاي مذكر ميپردازد.
با توجه به جهان به شدت مبتني بر جنسيت كه در آن زندگي ميكنيم شناخت نيز جنسيتي شده است. بنابراين درك ما از پيرامون و كشف حقيقت نيز از مسير جنسيتمان ميگذرد. اين نكته معرفتشناسان جديد را به اين امر سوق ميدهد كه شناخت فعلي ، شناختي مردانه است و شناخت زنانه ناديده گرفته شده، تئوريهاي ديدگاه با مبنا قرار دادن شناختي مبتني بر وضعيت مطرح ميشوند.
تئوريهاي ديدگاه[1] مدعياند كه جهان را از يك چشمانداز مبتني بر موقعيتي جانبدارانه به طور اجتماعي بازنمايي ميكنند كه ميتواند مزيت معرفتي را در بر داشته باشد (Anderson, 2000-1). به این معنا که اعضاي فرودست يا كم قدرتتر جامعه نسبت به گروههاي مسلط ديدگاه كاملتري از جهان دارند. به اين دليل كه آنها مجبورند هم چشماندازهاي فرودستي را ببينند و هم چشماندازههاي گروه مسلط را (هام و ديگران، 1382: 428). كساني كه در خارج از گروههاي سياسي و اجتماعي مسلط قرار گرفتهاند نه تنها بايد بياموزند كه چه طور در دنياي خودشان به سر برند بلكه هم چنين ياد بگيرند كه چه طور در جامعه مسلط زندگي كند بنابراين آنها يك پايگاه معرفتي خارجي[2] براي پاسخگويي به گروههاي مسلط دارند كه به آنها اجازه ميدهد تا چيزهايي درباره ساختارهاي اجتماعي بفهمند و نيز چه طور تابع باشند كه اعضاي گروه مسلط نميتوانند بفهمند (Janack, 2004).
تئوريهاي ديدگاه (مانند منتقدان بسياري كه دارد) از تنوع بسياري برخوردار است. چرا كه در آن چه كه يك نظريه ديدگاه هست يا ميتواند باشد توافق نيست. از يك سو مدعي است كه جنبشهاي زنان محتاج به دانشي براي زنان است اما از سويي ديگر زنان از اجتماعات متنوعي هستند و شرايط تحت ستم متفاوتي را تجربه ميكنند كه نميتواند يك دانش را براي آنان برگزيد (Harding, 2004).
اما اين كه تجربه گروههاي تحت ستم چه گونه ميتواند منبعي براي بينش انتقاد ميشود، بحثي است كه هاردينگ (2004) پاسخ آن را در اين ميداند كه هر گروه تحت ستم ميتواند بياموزد كه فرصتهاي متمايزاش را به منظور تغيير به سوي يك وجهه تحت ستمي از شرايط گروهي تشخيص دهد. تا به يك منبع بينش انتقادي درباره اين كه چه گونه جامعه مسلط ميانديشد و ساختار يافته است، دست يابد. هاردينگ با اشاره به كارهاي متنوعي كه در زمينه نظريه ديدگاه فمينيستي صورت گرفته و موقعيتهاي زير ستم متنوعي را به نمايش گذاشته است، مدعي ميشود كه اين انواع گزارشات ما را در فهم اين كه چه گونه هر گروه زير ستم بينشهاي انتقادي خود را كه درباره نظم اجتماعي و طبيعي دارد توانا مي سازد و به گرد هم آوردند شناخت بشري كمك ميكند ، چرا كه گروههاي مختلفي كه به شيوههاي مختلف تحت ستم هستند، امكان دارد هر كدام بينشهاي متمايزي درباره سيستم روابط اجتماعي در كل توسعه دهند ( همان ).
از اين روست كه انديشمندان فمينيستي هر كدام تحقق اين امر را به گونهاي متفاوت به تصوير كشيدهاند. و پاسخي متفاوت به اين سوال كه چه گونه موقعيت زير ستم ميتواند منبعي براي دانش و رهايي باشد، ارائه كرده اند
هام، مگي و ديگران( 1382) . فرهنگ نظريههاي فمينيستي . ترجمه : نوشين احمدي خراساني، فيروزه مهاجر، فرخ قره داغي. تهران: توسعه .
Anderson,
Harding Sandra ( 2004). the Feminist Standpoint theory Reader: intellectual & political controversies" ,
Janack, Marianne ( 2004 )feminist Epistemology . internet Encyclopedia of philosophy . www.icp.utm.edr/f/fem-epis.htm-45k
[1]- Standpoint theories
[2]- Outsider